جدول جو
جدول جو

معنی چابک روی - جستجوی لغت در جدول جو

چابک روی
(بُ رَ)
چابک رفتاری. تندروی. چالاکی در راه رفتن:
به چابک روی پیکرش دیوزاد
به گردندگی کنیتش دیو باد.
نظامی (شرفنامه).
که چون خسرو از تخت کیخسروی
سوی لشکر آمد به چابک روی.
نظامی (شرفنامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاک روز
تصویر چاک روز
کنایه از سپیدۀ صبح، برای مثال کنون می گساریم تا چاک روز / چو رخشان شود تاج گیتیفروز (فردوسی - ۶/۵۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
شاعر خوش سخن، ماهر در سخنوری، خوش آواز:
بیار ای سخنگوی چابک سرای
بساط سخن را یکایک بجای.
نظامی (شرفنامه)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
سوار نیک و فارس. (ناظم الاطباء). و رجوع به چابک رکاب شود
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
حریف ماهر. رقیب چالاک:
هر نفس این پردۀ چابک رقیب
بازییی از پرده برآرد غریب.
نظامی (مخزن الاسرار)
لغت نامه دهخدا
(خُو)
زودربا. ربایندۀ چالاک و چابک:
ستاننده چابک ربائی است زود
که نتوان ستدباز هرچ آن ربود.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
تیزپا و تندرو، چالاک و ماهر در رقص:
با همه نیکویی سرود سرای
رودسازی به رقص چابک پای.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بلوک پیرکوه از دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت که در جنوب خاوری رودبار و 7000 گزی جنوب امام کنار رودخانه چاکرود واقع است، محلی است کوهستانی هوایش معتدل است با 150 تن سکنه، از رودخانه چاکرود مشروب میشود، محصولش غلات و بنشن و گردو است و شغل عمده سکنۀ آنجا آسیابانی در آسیابهای متعددی است که در طول رود خانه چاکرود ساخته اند و خانه هاشان نیز در جنب آسیابهاست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
عمل آنکه پاکرو باشد. پارسائی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک روی
تصویر پاک روی
عمل آنکه پاک رو باشد پارسایی
فرهنگ لغت هوشیار
صفت چندال، چاه خو، کناس، هاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام رودخانه ای در شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی